«یا اللهُ یا رَبِّ یا حَیُّ یا قَیّوم یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام اَسئَلُکَ بِاسمِکَ اَلعَظیم اَلاَعظَم اَن تَرزُقَنی رِزقاً حَلالاً طَیِّباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه یا اَرحَمَ الرّاحِمِین.»
داستان آموزنده کوتاه سنگ و مانع :: گیم اور _ بازیسازی با unity + مطالب متفرقه

گیم اور _ بازیسازی با unity + مطالب متفرقه

آموزش های علمی با اجازه ی خدا تقدیم به هرکس خدا بخواد

آموزش های علمی با اجازه ی خدا تقدیم به هرکس خدا بخواد

به نام خدا
---
سوالی بود بذارید
نظر خصوصی نذارید
پاسخش سخته

بایگانی
پیوندها

داستان آموزنده کوتاه سنگ و مانع

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۹ ب.ظ

https://s18.picofile.com/file/8437624184/sang.jpg

 

در زمانهای قدیم پادشاهی تخت سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخت سنگ می گذشتند و بسیاری هم غرولند میکردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ایی است و ...با وجود این هیچکس تخت سنگ را از وسط راه بر نمی داشت . نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزی جات بود بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت . ناگهان کیسه اییی را دید که در وسط جاده زیر تخته سنگ قرار داده شده بود . کیسه را باز کرد و داخل ان سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد پادشاه در این یادداشت نوشته بود

- هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد -

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۱۳
مدیرکل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی